بدون عنوان
تمام دیشب داشتم به درک و شعور بالای عسلم فکر میکردم و اینکه هنوز 2سال و نیمش نشده ولی خیلی چیزها رو درک میکنه .آنیتا عادت داره شبا موقع خواب روی دستم بخوابه و من براش گل گلدون بخونم و اونم بدون اشتباه با من میخونه تا خوابش ببره وسطاش که دستم خسته میشه بالش میزارم روی پام و تکونش میدم و دخترکم کوچکترین اعتراضی نمیکنه این کارو تقریبا هرشب با تمام خستگی اما عاشقانه براش انجام میدم .گفتم تقریبا چون بعضی شبا مثل دیشب به خاطر فعالیت زیاد و خستگی نتونستم و وقتی نازنینم گفت مامان دستت میخوابم گفتم نمیتونم عزیزم دستم درد میکنه بازم محجوب و دوست داشتنی گفت :دستت درد میکنه بده ماشاجش (ماساژش)بدم اونموقع بود که فقط زیر گردنش و محکم بوسیدم و از اینکه دخت...
نویسنده :
سارا
8:25